اشعار مشترک شب های قدر

باز گویا هوای دل ابری ست
باز درهای آسمان باز است
من ولی تحبس الدعا شده ام
دل من باز فکر پرواز است

**

دیرگاهی ست با خودم قهرم
بسته بر وصله های ناجورم
سر من گرم زندگی شده است
از امام زمان خود دورم

**

غیبت و تهمت و ریا و حسد
جز اعمال واجبم شده است
از دهانم دروغ میبارد
معصیت قوت غالبم شده است

**

ساتر العیب اگر نبودی تو
خلق با من چکار میکردند؟

پرده پوشی اگر نمیکردی
همه از من فرار میکردند

**

زشت و آلوده و خطا کارم
دارم اغرار میکنم یا رب
گرچه بی آبرو شدم اما
باز اصرار میکنم یا رب

**

جرم و کم کاری ام قبول اما
تو که از حال من خبر داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری

**

جان مولا بیا در این شبها
نظری کن که سر به راه شوم
مثل روز تولد از مادر
باز هم عاری از گناه شوم

**

قسمت میدهم به آقایی
کز می عشق فاطمی مست است
شب احیا گرفته قرآن را
بر سر خود اگرچه بی دست است

**

قسمت میدهم به آقایی
که فدایی شده به جان حسین
غیرتش مثل ضربت حیدر
افضل من عبادت الثقلین

**

چه بگویم عموی من عباس
روضه هایش همیشه مکشوف است
کاش اینها دروغ بود ولی
قصه آن عمود معروف است

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: اشعار مشترک شب های قدر

برچسب‌ها: اشعار مشترک شب های قدر
[ 25 / 4 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]